پایان نامه بررسی رابطه اختلالهای رفتاری، سبکهای دلبستگی و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان غیرخوابگاهی ( عادی ) و دانش آموزان خوابگاهی ۱۷ – ۱۲ سال شهر سروآباد

تاثیر رفتار و طرز فکر والدین در شکل گیری و چگونگی رفتار کودکان از اهمیت اساسی برخوردار است . والدینی که رابطه مطلوب و درستی با فرزندان خویش دارند ، موجب شادمانی ، مسئولیت پذیری و تکامل شخصیتی فرزندان خود می شوند . از سوی دیگر ، والدینی که رفتار مطلوب و درستی با فرزندان خود ندارند باعث بروز انواع مشکلات رفتاری در آنان می شوند .

هر چند رابطه نامطلوب میان والدین و فرزندان ، تاثیرات سوءی برجای می گذارد ، اما اثرات منفی رابطه نامطلوب با مادر بیش از تاثیرات منفی ناشی از وجود این گونه روابط با پدر است . چون کودکان زمان بیشتری را با مادر می گذرانند و در نتیجه تاثیر بیشتری از وی می پذیرند. حتی برخی از روانشناسان معتقدند رفتار اجتماعی کودکان بیشتر متاثر از رفتاری است که از مادر خود مشاهده کرده اند بنابراین توجه به شیوه های پرورش کودک از سوی والدین به ویژه مادر در اثر بخشی بر شخصیت کودک بسیار مهم و حیاتی است.( پیوسته گر ، ۱۳۸۵)

برای آنکه کودک به شکل سالم و هنجار رشد یابد بایستی در حد معقول نیازهای شخصیتی ، روانی ، فیزیکی و اجتماعی او ارضا شود . ناکامی در رفع این نیازها باعث مشکلات رفتاری ، بزهکاری و ناشادی کودک میگردد و شرایط خانوادگی زمینه ساز این ناکامی هاست . از جمله این شرایط : خانواده های از هم پاشیده ، طردشدگی کودک ، سخت گیری و محدودیت شدید ، فقر و کمبودهای شخصی و نبودن معیارهای صحیح اعتقادی و اخلاقی در خانواده و … را می توان نام برد . در اکثر نظریه های روانشناسی رشد ، چگونگی روابط کودک با اعضای خانواده و مخصوصا مادر یکی از اساسی ترین عامل رشد شخصیت شناخته شده است . اگر در روابط عاطفی مادر و کودک اختلالی بوجود آید ، موجب بهم خوردن امنیت عاطفی در کودک می شود که آثار آنرا در رفتار کودک می توان مشاهده کرد . بنابراین توافق کلی براینست که خانواده در پیدایش اختلالات رفتاری کودک تاثیر مهمی دارد . (رضا زاده ، ۱۳۷۵ )

نتایج تحقیقات متعدد نشان می دهند اکثر مشکلات رفتاری کودکان در محیط خانه و مدرسه منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی و رفتاری اعضای خانواده بویژه والدین است و در این میان نقش مادر اساسی و تعیین کننده است بطوریکه محرومیت از وجود او اثرات ناگواری از جمله کاهش میزان جنب و جوش ، کاهش واکنش عاطفی ، اعتماد به نفس و … را به همراه دارد .

نگرشها و رفتارهای والدین همانند محرومیت از والدین سهم نسبتا زیادی در علت شناسی اختلالات رفتاری دارند به همین جهت برخی از صاحب نظران معتقدند کودک مشکل دار عمدتا والدین مشکلی داشته اند . ( ماسن  ، ۱۹۷۰ )

نلسون وایزرائل  (۱۹۸۴ ) در کتاب ‹‹ اختلالهای رفتاری کودکان ›› در این باره چنین می نویسند:

‹‹ توافق همگانی وجود دارد که خانواده در پیدایش اختلالهای رفتاری کودکان تاثیر مهمی دارد . درباره خانواده های بزهکاران و نیز خانواده های کودکان مبتلا به اختلال رفتار جرمها و بزهکاریهای بسیاری گزارش شده است . به نظر می رسد اختلالات رفتاری کودکان از نظام خانوادگی ناصحیح سرچشمه می گیرد . شماری از متغیرهای مربوط به خانواده در پیدایش رفتار پرخاشگری و ضداجتماعی ، ردیابی شده است ›› . (مارتین    ۱۹۷۹ ، جانسون   ولوبیتز    ۱۹۷۴ نقل از حمیدی ، ۱۳۸۰).

خانواده اولین پایگاه تشکل شخصیتی کودک به حساب می آید . رفتار کودک نشانه هویت خانواده و نحوه تربیت خانواده است . نظامی که بیش از همه برفرد احاطه دارد و رفتارهای او را شکل می دهد ، نظام خانواده است . رفتاری که در رابطه با سایر اعضای خانواده بروز میکند ، منحصر به رفتارهای بهنجار نیست ، بلکه رفتار نابهنجار افراد را هم ، خانواده شکل می دهد . (ثنایی، ۱۳۷۳ ).

طبق تحقیقات انجام شده نحوه تربیتی والدین ، ویژگیهای رفتاری خاص را در کودک بوجود می آورد مثلا والدینی که در تعامل با فرزندان خود ازشیوه فرزند پروری اقتدار منطقی    استفاده می کند فرزندانشان مستقل و با هدف بوده و اعتماد به نفس و مسئولیت بیشتری دارند و از نظر روانی سالم اند ( بوری      ۱۹۹۱ ،مارتین ومک کوبی   ۱۹۸۴ نقل از طیبی ، ۱۳۸۳).

پژوهش  حاضر نیز جهت بررسی اختلالات رفتاری و سبکهای دلبستگی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان خوابگاهی ۱۷ – ۱۲ ساله شهر سروآباد صورت گرفته است تا تاثیر خلاء والدین بالخص عدم حضور مادر در عملکرد آنان را بررسی کند .

ری  (۱۹۹۰ ) طی تحقیقی به این نتیجه رسید کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری در خانواده هایی پرورش یافته اند که در آنها انضباط و محبت کم بوده است .

در رابطه با تاثیر محیط خانواده و نحوه تربیت والدین بررفتار کودک سیف نراقی و نادری (۱۳۷۰ ) در کتاب ‹‹ اختلالات رفتاری کودکان و روشهای اصلاح و ترمیم آن ›› می نویسند :

‹‹ اگر جو یا فضای کل خانواده ، هر حرکت و رفتار کودک را علیرغم درست یا نادرست بودن آن پذیرا باشد ، کودک به احتمال زیاد دچار اختلالات رفتاری میگردد … از طرف دیگر در نقطه مقابل خانواده هایی قرار دارند که هیچگونه رفتار کودک را نمی پذیرند و در حقیقت دائما در حال طرد کودک هستند ، در چنین فضای خانوادگی ، کودک نمی داند چه چیز باعث قبول و تشویق دیگران میشود . به عبارت دیگر کودک در انجام هرکاری دچار بلاتکلیفی و تشویق است . افراط و تفریط در میزان توجه و مراقبت نسبت به اعمال و رفتار کودک می تواند موجبات اختلالات رفتاری باشد … داشتن انتظارات و توقعات نامتناسب با رشد و توان جسمی ، ذهنی ، عاطفی ، اخلاقی و اجتماعی کودکان و یا نداشتن هیچگونه توقعی از آنان در هنگامیکه باید توقع داشت ، سبب اختلالات رفتاری آنان میگردد ›› (سالاری ، ۱۳۷۳).

 

مرور

هنوز مروری وجود ندارد